English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8825 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the total population U تمامی نفوس کلیه جمعیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the t. population U تمامی نفوس
the t. population U کلیه جمعیت همه مردم
malthusian theory of population U فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
nephrogenic U ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hotter U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hottest U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hot U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
population U نفوس
populations U نفوس
depopulation U تقلیل نفوس
depopulation U کاهش نفوس
demographic U وابسته به امارگیری نفوس
demography U امارگیری نفوس بشر
the population is stationary U شماره نفوس انجا کم وزیادنمیشود
every bit of it U تمامی ان
totyality U تمامی
fulness U تمامی
throroughness U تمامی
entirenss U تمامی
wholeness U تمامی
entireness U تمامی
in its entirety U به تمامی
the whole body of a nation U تمامی
integrally U به تمامی
livelong U تمامی
nightlong U تمامی شب
i put the population at 0000 U نفوس انجا را 00002 تن براورد می کنم
county borouh U شهری که بیش از 00005تن نفوس دارد
the entire property U تمامی ملک
the entire sum U تمامی مبلغ
orbicularity U مستدیری تمامی
all over the world U در تمامی دنیا
with flying colors <idiom> U تمامی موفقیتها
all the year round U در تمامی یا سرتاسر سال
the whole world U همه دنیا تمامی جهان
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives. U تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
all- U کلیه
all U کلیه
kidney U کلیه
reins U کلیه ها
kidneys U کلیه
renal calculus U ریگ کلیه
renal gravel U ریک کلیه
nephroptosis U کلیه متحرک
reniform U کلیه مانند
paranephric U مجاور کلیه
renal U وابسته به کلیه ها
nephralgia U قولنج کلیه
reniform U شبیه کلیه
all hands U کلیه پرسنل
entireforce U کلیه قوا
entireforce U کلیه نیرو
floating kidney U کلیه متحرک
renal gravel U حصات کلیه
all arms U کلیه نیروها
all men U کلیه مردم
against all risks U در براب کلیه خطرات
ornis U کلیه مرغان یک سرزمین
paranephros U غده روی کلیه
azoth U علاج کلیه دردها
reins U محل کلیه در بدن
tenantary U کلیه مستاجرین یک ملک
demesne U کلیه زمین مایملک یک شخص
disclaim all liability U کلیه بدهیها را انکار کردن
all available U کلیه توپخانه حاضر به تیر
renal calculus [Calculus renalis] U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
The ship and all its crew were lost . U کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
chronic renal failure [CRF] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
Chronic kidney disease [CKD] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
chronic renal disease [CRD] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
chronic kidney failure [CKF] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
nephrolith U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
syngraph U سندی که به مهر و امضا کلیه
kidney stone [Calculus renalis] U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
nephrosis U بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
avifauna U کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
adrenal U مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
To sweep the board . U کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
tenantry U اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
adrenocortical U وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
flora U کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
Cicim U جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش
showdown U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
showdowns U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
corporative state U حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
suet U چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
troop test U ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
cortin U ماده فعاله قشر غده فوق کلیه
All thing considered. U باتوجه به کلیه مسایل (تمام جوانب امر )
All wages were scaled up to 15 per cent . U کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
To pool resources to gether . U کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
gregariously U با جمعیت
thinly populated U کم جمعیت
many peopled U پر جمعیت
bodle U جمعیت
herded U جمعیت
herd U جمعیت
thickly peopled U پر جمعیت
over peopled U پر جمعیت
herding U جمعیت
herds U جمعیت
heaping U جمعیت
population [pop.] U جمعیت
thickly populated U پر جمعیت
densely populated U پر جمعیت
full of life U پر جمعیت
populace U جمعیت
mob U جمعیت
rabble U جمعیت
mobbed U جمعیت
desolate U بی جمعیت
corteges U جمعیت
gang U جمعیت
mobbing U جمعیت
mobs U جمعیت
crowds U جمعیت
crowd جمعیت
armies U جمعیت
gangs U جمعیت
throngs U جمعیت
thronging U جمعیت
demos U جمعیت
gaggle U جمعیت
gaggles U جمعیت
populations U جمعیت
throng U جمعیت
thronged U جمعیت
army U جمعیت
company U جمعیت
companies U جمعیت
thinners U کم جمعیت
thin U کم جمعیت
thinned U کم جمعیت
population U جمعیت
societies U جمعیت
society U جمعیت
presses U جمعیت
press U جمعیت
heap U جمعیت
heaps U جمعیت
thinnest U کم جمعیت
thins U کم جمعیت
cortege U جمعیت
banc U جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
gentelmen's agreement U کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
We ought to (should)examineit in all itsaspects. U باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
formalism U اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
comprehensive job U کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
the total population U همه جمعیت
population distribution U توزیع جمعیت
stationary population U جمعیت ثابت
population explosion U انفجار جمعیت
sparse population U جمعیت کم یا پراکنده
population density U تراکم جمعیت
population structure U ترکیب جمعیت
depopulated U کم جمعیت کردن
population inversion U وارونگی جمعیت
populated U جمعیت دار
the crowd scattereal U جمعیت متفرق شد
population growth U رشد جمعیت
population structure U ساخت جمعیت
underpopulation U کمبود جمعیت
people U تن [جمعیت شهری]
urban population U جمعیت شهری
working population U جمعیت شاغل
young population U جمعیت جوان
depopulation U تخلیه جمعیت
to the cheers of [the crowd] U با تشویق [جمعیت]
overpopulation U اضافه جمعیت
bikes U انبوه جمعیت
bike U انبوه جمعیت
multitude U جمعیت کثیر
depopulate U کم جمعیت کردن
demographer U جمعیت شناس
rucks U جمعیت وازدحام
depopulates U کم جمعیت کردن
depopulating U کم جمعیت کردن
settled U جمعیت دار
knight errantry U جمعیت سلحشوران
habitance U جمعیت سکنه
habitancy U جمعیت سکنه
ruck U جمعیت وازدحام
demographic transition U گذار جمعیت
demotic distribution U توزیع جمعیت
demography U جمعیت نگاری
optimum population U حد مطلوب جمعیت
peopled U جمعیت قوم
people U جمعیت قوم
social U جمعیت دوست
aging population U جمعیت سالمند
peopling U جمعیت قوم
multitudes U جمعیت کثیر
demography U جمعیت شناسی
peoples U جمعیت قوم
farraginous U تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
This is contray to all moral principles ( codes ) . U این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
identity matrix U ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
watershed management U کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
garrison forces U قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
Recent search history Forum search
1What are the best Farsi equivalents for demographic dividend and demographic bonus?
1full population , sparsely populated matrix
1the rate at which total office space is leased less space vacated during a specific period of time
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com